جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
arrêter
01
متوقف کردن
مثالها
Il faut arrêter la voiture au feu rouge.
باید ماشین را در چراغ قرمز متوقف کرد.
Elle a arrêté de travailler à 18 heures.
او ساعت 18:00 کار کردن را متوقف کرد.
02
دستگیر کردن, توقیف کردن، بازداشت کردن
مثالها
La police a arrêté le suspect hier soir.
پلیس شب گذشته مظنون را دستگیر کرد.
Ils ont arrêté un voleur dans le magasin.
آنها یک دزد را در فروشگاه دستگیر کردند.
03
(از چیزی) دست کشیدن, ول کردن
مثالها
Il a décidé d' arrêter de fumer pour sa santé.
او تصمیم گرفت برای سلامتی خود سیگار را ترک کند.
Elle a arrêté de boire de l' alcool.
او نوشیدن الکل را متوقف کرد.
04
خاموش کردن, قطع کردن
مثالها
Il faut arrêter la machine avant de la nettoyer.
قبل از تمیز کردن دستگاه باید آن را خاموش کرد.
Elle a arrêté son ordinateur après le travail.
او پس از کار کامپیوترش را خاموش کرد.
05
ایستادن, توقف کردن
مثالها
Le bus s' arrête à chaque arrêt.
اتوبوس در هر ایستگاه توقف میکند.
Il s' est arrêté devant la porte.
او جلوی در ایستاد.
06
متوقف شدن, ایستادن
مثالها
Le train a arrêté au milieu du tunnel.
قطار در وسط تونل توقف کرد.
La pluie a finalement arrêté.
باران بالاخره متوقف شد.



























