جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
embarquer
01
سوار شدن (به کشتی، هواپیما)
مثالها
Les voyageurs embarquent à la porte 12.
مسافران در دروازه 12 سوار میشوند.
J' ai embarqué sans retard hier.
سوار شدن (به کشتی/هواپیما) بدون تأخیر دیروز.
02
بار زدن, بارگیری کردن
مثالها
L' équipe embarque les valises dans l' avion.
بارگیری به بار کردن چمدانها در هواپیما کمک میکند.
Nous devons embarquer les provisions avant midi.
ما باید قبل از ظهر تدارکات را بارگیری کنیم.
03
درگیر کردن
مثالها
Je me suis laissé embarquer dans un procès interminable.
اجازه دادم در یک دادگاه بیپایان کشیده شوم.
Ne t' embarque pas dans cette affaire douteuse !
درگیر این معامله مشکوک نشو!
04
سوار کردن
مثالها
Le capitaine a embarqué 50 réfugiés.
کاپیتان 50 پناهنده را سوار کشتی کرد.
La compagnie aérienne embarque les passagers.
شرکت هواپیمایی مسافران را سوار میکند.



























