جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
emballer
01
بستهبندی کردن
مثالها
Elle a emballé le cadeau avec un joli papier.
بستهبندی کرد هدیه را با کاغذ زیبا.
Le magasin emballe les produits pour l' expédition.
فروشگاه محصولات را برای ارسال بستهبندی میکند.
02
هیجان زده کردن, به هیجان آوردن، بر انگیختن
مثالها
Le spectacle a vraiment emballé le public.
نمایش واقعاً مخاطبان را هیجانزده کرد.
Cette nouvelle idée l' a emballé tout de suite.
این ایده جدید بلافاصله او را هیجانزده کرد.
03
سریع رفتن, سریع حرکت کردن
مثالها
Le cheval s' emballe quand il entend un bruit fort.
اسب به سرعت فرار میکند وقتی صدای بلندی میشنود.
La voiture s' est emballée dans la descente.
ماشین در سرازیری از کنترل خارج شد.
04
کنترل خود را از دست دادن
مثالها
Ne t' emballe pas, il faut réfléchir calmement.
هیجانزده نشو، باید با آرامش فکر کنی.
Elle s' est emballée en parlant de son nouveau projet.
او هنگام صحبت درباره پروژه جدیدش از خود بیخود شد.



























