جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
attraper
01
گرفتن, به چنگ آوردن
مثالها
Il a attrapé la balle au vol.
او توپ را در هوا گرفت.
Elle a attrapé le chat avant qu' il ne s' échappe.
او گربه را قبل از فرار گرفت.
02
به دام انداختن, گرفتن
مثالها
Le chasseur a attrapé un renard avec un piège.
شکارچی یک روباه را با یک تله گرفت.
Ils ont attrapé le voleur grâce à une embuscade.
آنها دزد را به لطف یک کمین دستگیر کردند.
03
مبتلا شدن, گرفتن
مثالها
Il a attrapé la grippe cet hiver.
او این زمستان آنفولانزا گرفت.
Elle a attrapé un rhume après être sortie sans manteau.
او بعد از بیرون رفتن بدون کت سرما خورد.
04
دعوا کردن, سرزنش کردن، توبیخ کردن
مثالها
Il a attrapé une punition pour être arrivé en retard.
او به دلیل دیر رسیدن گرفتار مجازات شد.
Tu vas attraper des ennuis si tu continues à faire ça.
به دردسر خواهی افتاد اگر ادامه دهی این کار را.
05
فریب خوردن, گول خوردن
مثالها
Il a attrapé son ami en lui racontant une blague.
او با گفتن یک جوک دوستش را گرفت.
Le voleur a été attrapé par la police.
دزد توسط پلیس دستگیر شد.



























