جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
offhand
01
بیتأمل, بیاعتنا
In a dismissive or indifferent manner
مثالها
He dismissed her concerns offhand, not realizing how important they were to her.
او نگرانیهایش را بیتوجه رد کرد، بدون اینکه متوجه باشد چقدر برایش مهم بودند.
She responded offhand to his invitation, barely looking up from her phone.
او بدون فکر به دعوتش پاسخ داد، به زنگی نگاهش را از تلفنش بلند کرد.
02
بیدرنگ, بدون فکر، بیآمادگی، بیتأمل، بهصورت ناگهانی
without any preparation or prior thought
مثالها
The suggestion was given offhand, without considering its impact.
پیشنهاد بدون فکر داده شد، بدون در نظر گرفتن تأثیر آن.
The proposal was drafted offhand and lacked critical information.
پیشنهاد بدون آمادگی تهیه شد و فاقد اطلاعات حیاتی بود.
offhand
01
بیتفاوت, بیملاحظه
casually thoughtless, inconsiderate, or lacking concern for others' feelings
مثالها
His offhand remark offended the entire team.
اظهار نظر بیدقت او تمام تیم را آزرد.
She dismissed the idea with an offhand comment.
او این ایده را با یک نظر سرسری رد کرد.
02
بداهه, خودانگیخته
done or spoken with little or no preparation or forethought
مثالها
He gave an offhand answer to the reporter's question.
او یک پاسخ بداهه به سوال خبرنگار داد.
Her offhand speech surprised everyone with its clarity.
سخنرانی بدون آمادگی او همه را با وضوح آن شگفتزده کرد.
