جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
revenir
01
برگشتن, بازگشتن، مراجعت کردن
مثالها
Il revient de vacances demain.
او فردا از تعطیلات برمیگردد.
Elle est revenue à la maison après le travail.
او پس از کار به خانه بازگشت.
02
رسیدن (قیمت), شدن، تمام شدن
مثالها
Ce voyage revient cher cette année.
این سفر امسال گران تمام میشود.
Les réparations reviennent à 500 euros.
تعمیرات هزینهای معادل 500 یورو دارد.
03
حال (کسی) خوب شدن, شفا یافتن
مثالها
Après le repos, il revient en pleine forme.
بعد از استراحت، او برمیگردد در بهترین حالت.
Elle revient doucement après sa maladie.
او پس از بیماریاش به آرامی بهبود مییابد.
04
خوش آمدن, دوست داشتن
مثالها
Ce film me revient beaucoup.
این فیلم خیلی برمیگردد به من.
Les couleurs de cette robe reviennent à ma sœur.
رنگهای این لباس برمیگردد به خواهرم.
05
دوباره آمدن, دوباره برگشتن
مثالها
Il revient à son ancien métier après plusieurs années.
او پس از چند سال به حرفه سابق خود برمیگردد.
Le froid revient chaque hiver.
سرما هر زمستان برمیگردد.
06
(قوت، نیرو...) دوباره گرفتن
مثالها
Après une bonne nuit, il revient en forme.
پس از یک شب خوب، او برمیگردد در فرم.
L' énergie revient après le repos.
انرژی پس از استراحت برمیگردد.
07
به یاد (کسی) آمدن, (به ذهن کسی) خطور کردن
مثالها
Son nom m' est revenu ce matin.
اسمش امروز صبح به ذهنم بازگشت.
L' idée m' est soudainement revenue.
ایده ناگهان به من بازگشت.
08
از سر گرفتن, دوباره پرداختن، بازگشتن
مثالها
Il revient sur son idée après réflexion.
او پس از تفکر به ایدهاش برمیگردد.
Elle revient au travail après les vacances.
او پس از تعطیلات به کار برمیگردد.
09
برابر بودن (با), معادل بودن (با)
مثالها
Ces dépenses reviennent au même montant que prévu.
این هزینهها برابر است با همان مبلغ پیشبینیشده.
Son geste revient à une déclaration de paix.
حرکت او برابر است با اعلام صلح.
10
[حرف، تصمیم و... ] پس گرفتن, برگشتن
مثالها
Il revient sur sa promesse.
او برمیگردد به وعدهاش.
Elle revient sur ses paroles blessantes.
او برمیگردد به سخنان آزاردهندهاش.
11
تعلق گرفتن (به), رسیدن (به)
مثالها
Cette question revient à la sécurité des employés.
این سوال برمیگردد به امنیت کارکنان.
Le problème revient à la gestion du temps.
مشکل برمیگردد به مدیریت زمان.



























