جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
travailler
01
کار کردن, فعالیت کردن، بیکار نبودن
مثالها
Je travaille dans un bureau.
من در یک دفتر کار میکنم.
Elle travaille tous les jours.
او هر روز کار میکند.
02
(روی چیزی) کار کردن
مثالها
Je travaille sur un nouveau projet.
من روی یک پروژه جدید کار میکنم.
Elle travaille sur son mémoire.
او روی پایاننامهاش کار میکند.
03
تغییر شکل دادن, تاب برداشتن
مثالها
Le bois travaille avec l' humidité.
چوب با رطوبت کار میکند.
Ce métal travaille sous la chaleur.
این فلز زیر گرما کار میکند.
04
(خمیر) ور آمدن, تخمیر شدن
مثالها
Il faut bien travailler la pâte avant de la cuire.
قبل از پخت باید خمیر را خوب ورز داد.
Elle travaille la pâte avec ses mains.
او خمیر را با دستانش ورز میدهد.
05
فرا خواندن, خواندن
مثالها
Le directeur a travaillé un expert pour le projet.
مدیر برای پروژه یک متخصص کار کرد.
Ils ont travaillé un consultant extérieur.
کار کردند یک مشاور خارجی.
06
سعی کردن, کوشیدن
مثالها
Il travaille pour réussir son examen.
کار میکند تا امتحانش را پاس کند.
Nous travaillons dur pour atteindre nos objectifs.
کار میکنیم سخت برای رسیدن به اهدافمان.



























