جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le traumatisme
[gender: masculine]
01
ضربه, آسیب، جراحت
مثالها
Il a subi un traumatisme après l' accident de voiture.
او پس از تصادف ماشین دچار تروما شد.
Le patient montre des signes de traumatisme émotionnel.
بیمار نشانههای تروما عاطفی را نشان میدهد.



























