جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
représenter
01
دوباره نشان دادن
مثالها
Le film sera représenté au festival ce week - end.
فیلم در جشنواره این آخر هفته نمایش داده خواهد شد.
Ils vont représenter la pièce demain soir.
آنها فردا شب نمایش را اجرا خواهند کرد.
02
نشان دادن, نمایاندن
مثالها
Ce graphique représente les résultats de l' étude.
این نمودار نتایج مطالعه را نشان میدهد.
La carte représente les différentes régions du pays.
نقشه مناطق مختلف کشور را نشان میدهد.
03
نمایش دادن, بازی کردن
مثالها
Le théâtre a représenté une pièce de Molière.
تئاتر یک نمایش از مولیر را اجرا کرد.
Ils vont représenter ce spectacle le mois prochain.
آنها ماه آینده این نمایش را اجرا خواهند کرد.
04
نماینده (کسی یا چیزی) بودن, منتخب بودن
مثالها
Cet avocat représente son client devant le juge.
این وکیل نمایندگی موکل خود را در مقابل قاضی میکند.
Il a été choisi pour représenter l' école au concours.
او برای نمایندگی مدرسه در مسابقه انتخاب شد.
05
نمایانگر (چیزی) بودن, حاکی (از چیزی) بودن، سمبُل (چیزی) بودن
مثالها
La colombe représente la paix.
کبوتر نماد صلح است.
Ce monument représente la liberté du peuple.
این بنای تاریخی نمایانگر آزادی مردم است.
06
ارائه دادن, عرضه کردن
مثالها
L' artiste a représenté son œuvre au public.
هنرمند اثر خود را به عموم ارائه داد.
Ce film représente bien la culture locale.
این فیلم به خوبی فرهنگ محلی را نمایندگی میکند.
07
برابر بودن, معادل بودن
مثالها
Ce chiffre représente 10 % du total.
این رقم معادل 10٪ از کل است.
Un euro représente environ 50 000 rials.
یک یورو حدود ۵۰٬۰۰۰ ریال را نمایندگی میکند.
08
تصور کردن
مثالها
Je me représente encore la scène comme si c' était hier.
تصور میکنم هنوز صحنه را گویی دیروز بود.
Il se représente toujours les choses de manière dramatique.
او همیشه چیزها را بهصورت دراماتیک تصور میکند.
09
گوشزد کردن (ادبی), فهماندن
مثالها
Il lui a représenté les risques de sa décision.
او خطرات تصمیم خود را به او نشان داد.
On m' a représenté l' importance du silence dans ce lieu.
آنها اهمیت سکوت در این مکان را به من نشان دادند.



























