جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Way
مثالها
They live on Oak Way.
آنها در Oak Way زندگی میکنند.
Turn left at Church Way.
در چرچ وی به چپ بپیچید.
1.1
راه, سفر
a trip, voyage, or movement from one place to another
مثالها
They set out early to begin their long way across the desert.
آنها زود حرکت کردند تا سفر طولانی خود را در بیابان آغاز کنند.
We had a tiring way ahead of us, but the view made it worthwhile.
ما یک سفر خسته کننده پیش رو داشتیم، اما منظره آن را ارزشمند کرد.
1.2
راه, مسیر
the physical stretch between one place and another
مثالها
They still had a long way to go.
آنها هنوز راه طولانی در پیش داشتند.
It 's quite a way from here.
از اینجا خیلی دور است.
مثالها
Make way!
راه باز کنید!
He stood in the way.
او در راه ایستاد.
1.4
راه, مسیر
a particular course or path followed during travel
مثالها
Can you show me the way to the museum?
آیا میتوانید راه موزه را به من نشان دهید؟
We lost our way in the woods.
ما راهمان را در جنگل گم کردیم.
مثالها
There are several ways to solve this equation.
چندین راه برای حل این معادله وجود دارد.
He has an unusual way of painting that draws attention.
او یک روش غیرمعمول برای نقاشی دارد که توجه را جلب میکند.
مثالها
Education is a powerful way to lift communities out of poverty.
آموزش یک راه قدرتمند برای بیرون آوردن جوامع از فقر است.
The letter served as a way to express what she could n't say in person.
نامه به عنوان راهی برای بیان آنچه که او نمیتوانست به صورت حضوری بگوید، عمل کرد.
03
روش, سبک
a consistent or characteristic manner in which someone acts or expresses themselves
مثالها
It 's not her way to give up easily.
این روش او نیست که به راحتی تسلیم شود.
He has a quiet way of asserting himself.
او یک روش آرام برای اثبات خود دارد.
مثالها
Foreigners who adopt French ways often find social acceptance easier.
خارجیهایی که آداب و رسوم فرانسوی را میپذیرند اغلب پذیرش اجتماعی را آسانتر مییابند.
The book explores the ways of ancient tribes.
کتاب آداب و رسوم قبایل باستانی را بررسی میکند.
مثالها
In every way, she was the better candidate.
از هر نظر، او کاندیدای بهتری بود.
The two designs are similar in many ways.
دو طرح از بسیاری جهات شبیه هم هستند.
مثالها
The house was in a bad way after the storm.
خانه پس از طوفان در وضعیت بدی بود.
He 's been in a strange way since the incident.
او از زمان حادثه به صورتی عجیب رفتار کرده است.
06
راه, گذرگاه
an opening or route for entering or leaving a place
مثالها
Let 's use the side way to avoid traffic.
بیایید از راه کناری برای اجتناب از ترافیک استفاده کنیم.
He blocked the only way out.
او تنها راه خروج را مسدود کرد.
07
راه, مسیر
used with certain verbs to stress movement, effort, or force in a direction
مثالها
He pushed his way to the front.
او راه خود را به جلو هل داد.
She laughed her way through the meeting.
او در طول جلسه خندید.
مثالها
Do you know anyone out Fayetteville way?
آیا کسی را در ناحیه فایتویل میشناسی؟
We were down your way last weekend.
ما آخر هفته در ناحیه شما بودیم.
09
راه, فاصله
a measure of time separating two points
مثالها
Summer is still a long way off.
تابستان هنوز راهی طولانی در پیش است.
Retirement seems a long way away.
بازنشستگی دور به نظر میرسد.
10
سهم, بخش
a share or portion into which something is divided
مثالها
They split the bill three ways.
آنها صورتحساب را به سه قسمت تقسیم کردند.
The vote went five ways.
رأی به پنج قسمت تقسیم شد.
11
راه, پیشرفت
forward or backward motion of a vessel on the water
مثالها
The boat gained way quickly.
قایق به سرعت سرعت گرفت.
The dinghy lost way near the shore.
قایق کوچک نزدیک ساحل سرعت خود را از دست داد.
way
مثالها
She parked way across the lot from the entrance.
او ماشینش را دور از ورودی پارک کرد.
The cabin is way up in the mountains.
کلبه خیلی بالا در کوهستان است.
way
01
حتماً!, واقعاً!
used in response to "no way" to indicate that something is true, possible, or can happen
مثالها
Way! I actually got tickets to the sold-out concert.
وای! من واقعاً بلیطهای کنسرت تمامشده را گرفتم.
That 's possible; way.
این ممکن است؛ حتماً.



























