جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vouloir
01
خواستن
مثالها
Je veux un café.
من میخواهم یک قهوه.
Elle veut partir en vacances.
او میخواهد به تعطیلات برود.
02
خواستن, قصد داشتن
مثالها
Je veux apprendre le français.
من میخواهم فرانسوی یاد بگیرم.
Elle veut aller au cinéma ce soir.
او امشب میخواهد به سینما برود.
03
دوست داشتن, تمایل داشتن
مثالها
Je veux passer du temps avec toi.
من میخواهم وقت را با تو بگذرانم.
Elle veut beaucoup ses amis.
او بسیار میخواهد دوستانش را.
04
تأیید کردن, تصدیق کردن، گفتن
مثالها
Le directeur veut ce projet.
مدیر این پروژه را میخواهد.
Elle veut notre décision.
او میخواهد تصمیم ما را.
05
ادعا کردن, مدعی بودن، ادعای (چیزی) کردن
مثالها
Ce roman se veut un chef - d' œuvre.
این رمان خود را یک شاهکار میخواهد.
Le film se veut une comédie, mais il est plutôt dramatique.
فیلم میخواهد یک کمدی باشد، اما در عوض دراماتیک است.
Le vouloir
[gender: masculine]
01
خواسته, تمایل، نیت
مثالها
Son vouloir était de réussir dans la vie.
خواست او موفقیت در زندگی بود.
Le vouloir du chef doit être respecté.
خواسته رهبر باید محترم شمرده شود.



























