جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
passif
01
غیرفعال, شل، بیحال
مثالها
Il reste passif même quand il faut agir rapidement.
او حتی زمانی که نیاز به اقدام سریع است، منفعل باقی میماند.
Elle adopte toujours une attitude passive en réunion.
او همیشه در جلسات نگرش منفعلانه اتخاذ میکند.
02
مجهول (دستور زبان)
مثالها
La phrase passive met l' accent sur l' action subie.
جمله مبنیبر مجهول بر عمل دریافتشده تأکید میکند.
" Le livre est lu par l' élève " est une construction passive.
مجهول (در مورد یک شکل فعلی گفته میشود که فاعل به جای انجام عمل، تحت تأثیر آن قرار میگیرد) یک ساختار مجهول است.
Le passif
[gender: masculine]
01
بدهیها
مثالها
Le passif de cette société dépasse son actif.
بدهیهای این شرکت از داراییهای آن فراتر میرود.
Il faut inscrire toutes les dettes dans le passif du bilan.
باید تمام بدهیها در بدهیها ترازنامه ثبت شوند.
02
ناکامیها, عملکرد ضعیف و ناموفق
مثالها
Le ministre traîne un lourd passif depuis ses anciennes fonctions.
وزیر یک منفیبافی سنگین را از سمتهای قبلی خود میکشد.
Cette entreprise a un passif d' erreurs de gestion.
این شرکت یک بدهی از اشتباهات مدیریتی دارد.



























