جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
passer
01
آمدن, سری زدن، رفتن
مثالها
Je passe chez toi ce soir.
امشب به خانهات میآیم.
Elle passe au bureau avant de rentrer.
او قبل از بازگشت به خانه به دفتر سر میزند.
02
گذراندن, عبور کردن از، گذشتن از
مثالها
Nous passons la rivière en bateau.
ما رودخانه را با قایق عبور میکنیم.
Passe la porte et tourne à gauche.
از در بگذر و به چپ بپیچ.
03
پیوستن, ملحق شدن
مثالها
Il est passé à l' équipe adverse.
او به تیم حریف پیوست.
Elle passe au service marketing.
میرود به بخش بازاریابی.
04
گذراندن, سپری کردن
مثالها
J' ai passé l' après-midi à lire.
من بعدازظهر را به خواندن گذراندم.
Ils passent leurs vacances en Espagne.
آنها تعطیلات خود را در اسپانیا میگذرانند.
05
قبول شدن, پذیرفته شدن
مثالها
Il a passé son examen.
Elle a passé le concours.
06
پخش کردن (موزیک، فیلم), به نمایش درآمدن (فیلم)
مثالها
Le film passe à 21h.
فیلم ساعت ۲۱ پخش میشود.
Cette chanson passe souvent à la radio.
این آهنگ اغلب در رادیو پخش میشود.
07
قاچاق کردن, غیرقانونی رد کردن، قاچاقی وارد شدن
مثالها
Ils ont passé des cigarettes à la frontière.
آنها سیگار را از مرز قاچاق کردند.
La police l' a arrêté alors qu' il passait de la drogue.
پلیس او را در حالی که مواد مخدر قاچاق میکرد دستگیر کرد.
08
مقدم بودن (بر), بالاتر بودن (از)
مثالها
Elle passe toutes ses concurrentes.
او از تمام رقبای خود سبقت میگیرد.
Ce joueur passe les autres en vitesse.
این بازیکن در سرعت از دیگران پیشی میگیرد.
09
اتفاق افتادن, رخ دادن
مثالها
Que s' est -il passé ici ?
اینجا چه اتفاق افتاد؟
Tout s' est bien passé.
همه چیز خوب گذشت.
10
گذشتن, رد شدن
مثالها
Il passe devant la maison chaque matin.
میگذرد جلوی خانه هر صبح.
Le train passe par Lyon.
قطار از لیون عبور میکند.
11
پایین رفتن, هضم شدن، از گلوی (کسی) پایین رفتن
مثالها
Ce repas passe très bien.
این غذا به خوبی پایین میرود.
La soupe passe facilement.
سوپ به راحتی عبور میکند.
12
دادن
مثالها
Peux - tu me passer le sel ?
میتوانی نمک را به من بدهی؟
Elle lui passe le livre.
او کتاب را به او میدهد.
13
گذشتن, صرفنظر کردن
مثالها
Je peux me passer de sucre dans mon café.
من میتوانم بگذرم از شکر در قهوهام.
Il ne peut pas se passer de son téléphone.
او نمیتواند بدون تلفنش بگذرد.
14
خطور کردن, به سر زدن
مثالها
Cette idée s' est passée à son esprit soudainement.
این ایده ناگهان به ذهنش رسید.
Rien ne se passe dans ma tête pour l' instant.
در حال حاضر هیچ چیز به ذهنم نمیرسد.



























