جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
conduire
01
رانندگی کردن, راندن
مثالها
Je conduis une voiture tous les jours.
من هر روز یک ماشین میرانم.
Elle conduit prudemment sur l' autoroute.
او با احتیاط در بزرگراه رانندگی میکند.
02
مدیریت کردن, اداره کردن، رهبری کردن
مثالها
Il conduit l' équipe avec beaucoup de compétence.
او تیم را با مهارت زیادی رهبری میکند.
Elle conduit le projet depuis plusieurs mois.
او چندین ماه است که پروژه را رهبری میکند.
03
پیش بردن, منتهی کردن، رساندن
مثالها
Cette stratégie peut conduire au succès.
این استراتژی میتواند منجر به موفقیت شود.
Le dialogue a conduit à un accord.
گفتوگو منجر به توافق شد.
04
وادار کردن, موجب شدن، باعث شدن، منجر شدن
مثالها
Sa curiosité l' a conduit à poser beaucoup de questions.
کنجکاوی او او را رهبری کرد تا سوالات زیادی بپرسد.
Le stress peut conduire à la dépression.
استرس میتواند منجر به افسردگی شود.
05
رفتار کردن, برخورد کردن
مثالها
Il se conduit très bien en classe.
او در کلاس بسیار خوب رفتار میکند.
Elle s' est conduite de façon étrange hier.
او دیروز به شکل عجیبی رفتار کرد.
06
بردن, رساندن، با ماشین رساندن
مثالها
Je conduis mes enfants à l' école tous les matins.
من هر صبح فرزندانم را به مدرسه میبرم.
Elle conduit son ami à la gare.
او دوستش را به ایستگاه میبرد.



























