جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
buter
01
روبهرو شدن, مواجه شدن، برخورد کردن
مثالها
Il bute sur ce problème de mathématiques depuis une heure.
او یک ساعت است که روی این مسئله ریاضی گیر کرده.
Nous butons contre les mêmes difficultés chaque année.
ما هر سال با همان مشکلات روبرو میشویم.
02
تکیه کردن (به), تکیه دادن (به)، تکیه داشتن (به)
مثالها
Il bute son vélo contre le mur avant d' entrer.
او دوچرخهاش را قبل از ورود به دیوار تکیه میدهد.
Elle bute sa tête contre la vitre du train.
او سرش را به پنجره قطار تکیه میدهد.
03
سکندری خوردن
مثالها
Il a buté sur une pierre et a failli tomber.
او به یک سنگ پای خود را گرفت و نزدیک بود بیفتد.
Attention à ne pas buter contre la marche!
مراقب باشید که روی پله نلغزید.
04
لجاجت کردن
مثالها
Il se bute et refuse d' écouter nos conseils.
سرسختی میکند و از گوش دادن به نصایح ما خودداری میکند.
Ne te bute pas, il faut parfois savoir céder.
سرسختی نکن، گاهی باید بدانی چگونه کوتاه بیایی.



























