جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
avoir
01
داشتن, دارای (چیزی) بودن
مثالها
J' ai un chat noir.
من یک گربه سیاه دارم.
Elle a beaucoup d' amis.
او دارد دوستان زیادی.
02
گرفتن, کسب کردن، به دست آوردن
مثالها
J' ai 5 sur 10 en maths.
من در ریاضیات 5 از 10 گرفتم.
Où est -ce qu' on peut avoir un permis ?
کجا میتوان گرفتن گواهینامه؟
03
سر (کسی) را شیره مالیدن
مثالها
Il s' est fait avoir par un faux vendeur.
او توسط یک فروشنده جعلی فریب خورد.
On m' a eu avec une fausse promotion.
آنها مرا با یک ترفیع جعلی گرفتند.
04
[فعل کمکی]
مثالها
Il a mangé trop vite.
او خیلی سریع غذا خورده است.
Nous avons visité Paris en été.
ما در تابستان از پاریس دیدن کردهایم.
L'avoir
[gender: masculine]
01
دارایی, مال
مثالها
Il a investi tout son avoir dans cette entreprise.
Avoir تمام داراییهای خود را در آن شرکت سرمایهگذاری کرد.
Elle a perdu une grande partie de ses avoirs à cause de la crise.
او بخش بزرگی از داراییهای خود را به دلیل بحران از دست داد.
02
برگ بستانکاری, برگ بستانکاری
مثالها
Le magasin m' a donné un avoir après le retour de l' article.
فروشگاه پس از بازگشت کالا به من یک ووچر داد.
Tu peux utiliser cet avoir pour ton prochain achat.
شما میتوانید از این کوپن برای خرید بعدی خود استفاده کنید.



























