جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
caer
[past form: caí][present form: caigo]
01
افتادن
مثالها
La taza cayó al suelo y se rompió.
فنجان روی زمین افتاد و شکست.
Las hojas caen en otoño.
برگها در پاییز میافتند.
02
کاهش یافتن, کم شدن
مثالها
Las temperaturas cayeron durante la noche.
دماها در طول شب افت کرد.
El precio del petróleo ha caído este mes.
قیمت نفت این ماه افت کرده است.
03
سقوط کردن, شکست خوردن، سرنگون شدن
مثالها
El muro cayó tras la explosión.
دیوار پس از انفجار سقوط کرد.
La torre cayó por el terremoto.
برج به دلیل زلزله سقوط کرد.
04
رسیدن (چیزی به کسی)
مثالها
La responsabilidad de organizar la fiesta me cayó a mí.
مسئولیت سازماندهی مهمانی به من رسید.
El trabajo de limpiar la casa le cayó a Juan.
کار تمیز کردن خانه به عهدهی خوان افتاد.
05
فهمیدن, بهیاد آوردن
مثالها
Me cayó que había olvidado las llaves.
Caer ناگهان به من فهماند که کلیدها را فراموش کردهام.
¿ Te cayó la idea de lo que dijo?
Caer ایده آنچه که او گفت؟
06
گول خوردن
مثالها
Me caí en su mentira.
من در دروغش افتادم.
No te caigas en esa trampa.
در آن دام نیفت.
07
آمدن, رسیدن
مثالها
¿ Cuándo te cae el paquete?
بسته کی روی شما میافتد ؟
El regalo me cayó justo a tiempo.
هدیه دقیقاً به موقع به من افتاد.
08
زمین خوردن, افتادن
مثالها
Me caí mientras caminaba por la calle.
من افتادم در حالی که در خیابان راه میرفتم.
Los niños se cayeron jugando en el parque.
بچهها هنگام بازی در پارک افتادند.
09
خراب شدن (کامپیوتر), از سرویس خارج شدن
مثالها
Mi computadora se cayó mientras trabajaba.
کامپیوتر من کرش کرد در حالی که کار میکردم.
La aplicación se cayó y tuve que reiniciarla.
برنامه کرش کرد و مجبور شدم آن را راهاندازی مجدد کنم.
10
آویزان بودن
مثالها
El cabello le cae sobre los hombros.
موهایش روی شانههایش میافتد.
Las cortinas caen hasta el suelo.
پردهها تا کف زمین میافتند.
11
مردن
مثالها
Muchos soldados cayeron en la guerra.
بسیاری از سربازان در جنگ کشته شدند.
Cayó defendiendo su patria.
او در دفاع از میهنش افتاد.
12
اتفاق افتادن, رخ دادن
مثالها
El accidente cayó en una calle muy transitada.
حادثه در یک خیابان بسیار شلوغ افتاد.
El partido cayó un domingo por la tarde.
بازی یک بعدازظهر یکشنبه افتاد.
13
واقع بودن, بودن
مثالها
El examen me cayó difícil.
امتحان برای من سخت از آب درآمد.
La película cayó aburrida para muchos.
فیلم برای بسیاری ثابت شد خستهکننده.



























