جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
piquer
01
سوراخ کردن
مثالها
Il a piqué un trou dans le ballon avec une épingle.
او با یک سنجاق سوراخی در بادکنک سوراخ کرد.
Elle a piqué le papier avec une aiguille.
او با یک سوزن کاغذ را سوراخ کرد.
02
گزیدن, نیش زدن
مثالها
L' abeille peut piquer si elle se sent menacée.
زنبور میتواند نیش بزند اگر احساس تهدید کند.
Elle a été piquée par un moustique hier soir.
نیش زدن به معنای نفوذ به پوست با نوک کوچک یا نیش است، اغلب برای ایجاد درد یا تزریق زهر.
03
دزدی کردن, کش رفتن، بلند کردن
مثالها
Il a piqué mon portefeuille sans que je le voie.
او کیف پولم را دزدید بدون اینکه من ببینم.
Quelqu' un a piqué ses clés dans le sac.
کسی کلیدهایش را از کیف دزدید.
04
دستگیر کردن, گیر انداختن
مثالها
La police a piqué le voleur hier soir.
پلیس دیشب دزد را دستگیر کرد.
Il a été piqué en flagrant délit.
او در حین ارتکاب جرم دستگیر شد.
05
واکسن زدن, واکسینه کردن
مثالها
Le médecin a piqué l' enfant contre la rougeole.
پزشک کودک را علیه سرخک واکسینه کرد.
Il faut piquer les personnes à risque chaque année.
افراد در معرض خطر باید هر سال واکسینه شوند.
06
سوزاندن
مثالها
Le vinaigre peut piquer la peau blessée.
سرکه میتواند پوست زخمی را بسوزاند.
La piqûre d' ortie fait piquer et brûler la peau.
نیش گزنه باعث سوزش و سوزش پوست میشود.
07
به خود تزریق کردن (مواد مخدر)
مثالها
Il se pique avec une seringue tous les jours.
او هر روز با سرنگ خود را تزریق میکند.
Beaucoup de toxicomanes se piquent pour ressentir les effets.
بسیاری از معتادان برای احساس کردن اثرات خود را تزریق میکنند.



























