جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
appeler
01
صدا زدن, خبر کردن
مثالها
Il a appelé son frère dans la rue.
او برادرش را در خیابان صدا زد.
J' ai entendu quelqu' un m' appeler.
شنیدم کسی مرا صدا میزند.
02
نامیدن, نام گذاشتن، اسم گذاشتن
مثالها
Mes parents m' ont appelé Thomas.
والدینم مرا نامیدند توماس.
Comment s' appelle ton frère ?
برادرت چه نامیده میشود؟
03
زنگ زدن, تلفن کردن
مثالها
Je vais appeler mon père ce soir.
من امشب به پدرم تلفن میزنم.
Elle m' a appelé trois fois hier.
او دیروز سه بار به من تلفن زد.
04
فراخواندن, احضار کردن
مثالها
Le directeur a appelé les employés à une réunion urgente.
مدیر کارکنان را به یک جلسه فوری فراخواند.
Le juge a appelé le témoin à la barre.
قاضی شاهد را به جایگاه فراخواند.
05
در نظر گرفتن, گماشتن (کسی) برای کاری، منصوب کردن
مثالها
Le président a été appelé à former un nouveau gouvernement.
رئیسجمهور برای تشکیل یک دولت جدید فراخوانده شد.
Elle a été appelée à diriger le projet.
او برای رهبری پروژه فراخوانده شد.
06
نامیده شدن, نام داشتن
مثالها
Je m' appelle Marie.
اسمم ماری است.
Il s' appelle Thomas, et elle s' appelle Julie.
او نامش توماس است، و او نامش جولی است.
07
پیش آمدن (کاری)
مثالها
Un travail urgent l' a appelé à l' étranger.
یک کار فوری او را به خارج از کشور فراخواند.
Une affaire importante m' a appelé à Paris.
یک مسئله مهم مرا به پاریس فراخواند.
08
ملزم کردن, نیازمند (چیزی) بودن ، در پی آوردن
مثالها
Cette situation appelle une réaction immédiate.
این وضعیت نیاز دارد به واکنش فوری.
Un tel comportement appelle des sanctions.
چنین رفتاری مستلزم تحریمها است.



























