جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
serrer
01
فشردن
مثالها
Serrez ce bouton pour activer l' alarme.
فشار دهید این دکمه را برای فعال کردن هشدار.
Elle serre la pâte entre ses doigts.
او خمیر را بین انگشتانش میفشارد.
02
فشار دادن
مثالها
Elle serre le citron pour en extraire le jus.
او لیمو را میفشارد تا آب آن را استخراج کند.
Serrez le bouton pour activer la machine.
برای فعال کردن ماشین دکمه را بفشارید.
03
تنگ بودن به, تنگ بودن برای
مثالها
Ce collier me serre trop le cou.
این گردنبند گردنم را میفشارد.
Ses nouvelles chaussures lui serrent les orteils.
کفشهای جدیدش انگشتان پایش را میفشارد.
04
چپاندن, تپاندن
مثالها
Il a serré toutes ses affaires dans une petite valise.
او همه وسایلش را در یک چمدان کوچک چپاند.
Elle serre les chaises dans le coin de la pièce.
فشرده میکند صندلیها را در گوشه اتاق.
05
محکم کردن (بند، کمربند و...), سفت کردن
مثالها
Le tailleur serre la jupe à la taille.
خیاط دامن را در کمر میکشد.
Il faut serrer la ceinture.
باید کمربند را سفت کرد.
06
محکم بستن (شیر آب، پیچ و...)
مثالها
Serrez bien le bouchon pour éviter les fuites.
برای جلوگیری از نشت، درپوش را محکم ببندید.
Il faut serrer les écrous avec une clé.
باید مهرهها را با آچار سفت کنید.
07
تماس سطحی پیدا کردن
مثالها
Le bateau a serré la côte pendant la tempête.
قایق در طول طوفان ساحل را لمس کرد.
Le cycliste a serré le mur dans le virage.
دوچرخهسوار در پیچ به دیوار برخورد کرد.
08
(در گوشهای) گیر انداختن, در تنگنا قرار دادن
مثالها
La police a serré le voleur hier soir.
پلیس دیشب دزد را دستگیر کرد.
Ils ont serré deux trafiquants à l' aéroport.
آنها دو قاچاقچی را در فرودگاه فشردند.
09
خود را چسباندن (به), خود را فشردن (به)
مثالها
L' enfant se serre contre sa mère.
کودک به مادرش میچسبد.
Elle se serre contre lui pour ne pas avoir froid.
او خود را به او میچسباند تا سردش نشود.
10
(کمربند، بند و...) محکم کردن
مثالها
Sa ceinture s' est serrée après le repas.
کمربندش بعد از غذا سفت شد.
Le nœud se serre quand on tire sur la corde.
گره سفت میشود وقتی طناب کشیده میشود.
11
خود را جمع کردن
مثالها
Il se serre dans un coin pour ne pas être vu.
او در یک گوشه جمع میشود تا دیده نشود.
Elle se serre sous la couverture parce qu' elle a froid.
او زیر پتو جمع میشود چون سردش است.
12
(دل کسی) کباب شدن
مثالها
Mon cœur se serre quand je le vois souffrir.
قلبم منقبض میشود وقتی میبینمش رنج میکشد.
Son cœur s' est serré en entendant la mauvaise nouvelle.
وقتی خبر بد را شنید، قلبش منقبض شد.



























