جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
occuper
01
سکونت داشتن, ساکن بودن
مثالها
Cette famille occupe la maison depuis dix ans.
این خانواده ده سال است که خانه را اشغال کردهاند.
Plusieurs espèces occupent cette région.
چندین گونه این منطقه را اشغال میکنند.
02
مشغول (به کاری) بودن, پرداختن (به کاری)، فعالیت کردن (در کاری)
مثالها
Elle s' occupe de ses enfants toute la journée.
او تمام روز از فرزندانش مراقبت میکند.
Je m' occupe de ce projet en ce moment.
من در حال حاضر با این پروژه مشغول هستم.
03
مشغول کردن, سرگرم نگه داشتن
مثالها
Ce jeu occupe les enfants pendant des heures.
این بازی کودکان را برای ساعتها مشغول میکند.
Elle occupe son temps avec la lecture.
او وقت خود را با خواندن اشغال میکند.
04
اشغال کردن, تصرف کردن، گرفتن، تصاحب کردن
مثالها
L' armée a occupé la ville pendant plusieurs mois.
ارتش برای چندین ماه شهر را اشغال کرد.
Ils ont occupé le bâtiment abandonné.
آنها ساختمان متروکه را اشغال کردند.
05
اشغال کردن, گرفتن
مثالها
Cette table occupe beaucoup de place dans la salle.
این میز فضای زیادی در اتاق اشغال میکند.
Son travail occupe tout son temps libre.
کارش تمام وقت آزادش را اشغال میکند.
06
رسیدگی کردن, مراقبت کردن
مثالها
Elle s' occupe de ses enfants tous les jours.
او هر روز از فرزندانش مراقبت میکند.
Je m' occupe du jardin le week - end.
من در آخر هفته از باغ مراقبت میکنم.
07
مسئول بودن
مثالها
Je m' occupe du service client dans cette entreprise.
من مسئول خدمات مشتری در این شرکت هستم.
Elle s' occupe des finances de la société.
او مسئول امور مالی شرکت است.



























