جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
stehen
01
ایستادن, سرپا ایستادن
مثالها
Ich stehe vor dem Haus.
من ایستادهام جلوی خانه.
Er steht den ganzen Tag im Laden.
او تمام روز در فروشگاه میایستد.
02
توقف کردن, ایستادن، متوقف شدن
مثالها
Der Bus steht an der Haltestelle.
اتوبوس در ایستگاه ایستاده است.
Der Zug steht noch.
قطار هنوز ایستاده است.
03
بودن, قرار داشتن، وجود داشتن
مثالها
Das Buch steht im Regal.
کتاب روی قفسه قرار دارد.
Die Lampe steht auf dem Tisch.
چراغ روی میز ایستاده است.
04
مناسب بودن, آمدن (پوشاک)
مثالها
Dieser Hut steht dir gut.
این کلاه خیلی بهت میآید.
Die Farbe steht mir nicht.
رنگ به من میآید.
05
نوشته شدن, چاپ شدن، آمدن
مثالها
Es steht auf dem Schild.
Was steht in dem Brief?
06
کمک کردن, پشت کسی بودن، حمایت کردن
مثالها
Ich stehe dir bei.
من ایستادهام در کنار تو.
Er steht immer hinter seiner Familie.
او همیشه از خانوادهاش حمایت میکند.
07
مسئولیت بهعهده گرفتن, مسئول بودن
مثالها
Ich stehe für meine Entscheidung.
من مسئولیت تصمیم خود را میپذیرم.
Wer steht für den Fehler?
چه کسی مسئولیت اشتباه را بر عهده میگیرد؟
08
نظری داشتن, دیدگاهی داشتن، برداشتی داشتن
مثالها
Wie stehst du dazu?
چگونه میایستی در مورد آن؟
Ich stehe positiv zum Projekt.
من نگرش مثبتی به پروژه دارم.
09
تمام شدن
مثالها
Das Spiel steht kurz vor dem Ende.
بازی در آستانه پایان است.
Das Jahr steht bald bevor.
سال به زودی تمام میشود.
10
گذاشتن, باقی گذاشتن (غذا)، چیزی را جایی جا گذاشتن
مثالها
Ich habe mein Handy stehen lassen.
من تلفنمو ایستاده گذاشتم.
Lass den Rest stehen.
باقی را بایست بگذار.
Das Stehen
[gender: neuter]
01
توقف
مثالها
Das Auto kam zum Stehen.
ماشین به توقف رسید.
Ich mag das viele Stehen nicht.
من ایستادن زیاد را دوست ندارم.



























