gehen
Pronunciation
/ˈɡeː.ən/

word page title

gehen
[past form: ging]
01

رفتن, راه رفتن، پیاده رفتن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Er geht zur Schule
او می‌رود به مدرسه.
Ich gehe im Park spazieren.
من در پارک قدم می‌زنم.
02

ممکن بودن, امکان داشتن، امکان‌پذیر بودن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Geht das heute noch?
آیا هنوز کار می‌کند امروز؟
Es geht nicht, sorry.
نمیشه، ببخشید.
03

رابطه داشتن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Er geht mit ihr.
او با او دورهمی دارد.
Sie geht mit ihm seit Mai.
او از ماه مه با او دورهمی می‌رود.
04

جا گرفتن, جا شدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Der Koffer geht nicht mehr in den Schrank.
چمدان دیگر جای نمی‌شود در کمد.
Wie viele Bücher gehen in den Karton?
چند کتاب در جعبه جای می‌گیرد ؟
05

تقسیم شدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Das Geld geht in drei gleiche Teile.
پول به سه قسمت مساوی تقسیم می‌شود.
Die Erbschaft geht an die fünf Kinder.
ارث می‌رود به پنج فرزند.
06

وارد شدن, آغاز کردن، رسیدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Er geht in das Zimmer und setzt sich.
رفتن به اتاق و نشستن.
Morgen gehe ich in die neue Klasse.
فردا به کلاس جدید می‌روم.
07

لباس پوشیدن, گشتن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Sie geht heute sehr elegant.
او امروز بسیار شیک می‌رود.
Er geht oft in Jeans und T-Shirt.
او اغلب با شلوار جین و تیشرت می‌رود.
08

مطابق میل بودن, مطابق چیزی پیش رفتن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Das Hemd geht gut zu deiner Hose.
پیراهن به خوبی با شلوارت می‌رود.
Der Plan geht nach dem Wunsch des Chefs.
برنامه مطابقت دارد با خواست رئیس.
09

امتداد داشتن, متمایل بودن، رسیدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Die Straße geht bis zum Fluss.
جاده تا رودخانه امتداد دارد.
Der Zaun geht bis zum Garten.
حصار تا باغ می‌رود.
10

اصابت کردن, خوردن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Der Ball geht an die Wand.
توپ به دیوار می‌رود.
Der Pfeil geht ins Ziel.
تیر می‌رود به هدف.
11

پخش شدن, دور گرداندن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Das Gerücht geht schnell in der Stadt.
شایعه به سرعت در شهر پخش می‌شود.
Die Nachricht geht von Mund zu Mund.
خبر از دهان به دهان منتشر می‌شود.
12

خطاب به کسی بودن, خطاب به کسی/ برای جایی نوشته شدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Der Brief geht an meinen Freund.
نامه می‌رود به دوست من.
Die Einladung geht an alle Mitarbeiter.
دعوت مختص است به همه کارکنان.
13

خریداری شدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Das Auto geht schnell weg.
ماشین سریع می‌رود.
Die Karten gehen heute gut weg.
بلیت‌ها امروز خوب فروخته می‌شوند.
14

به صدا درآمدن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Das Telefon geht gerade.
تلفن در حال حاضر زنگ می‌زند.
Die Uhr geht jede Stunde.
ساعت هر ساعت زنگ می‌زند.
15

قابل قبول بودن, قابل تحمل بودن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Der Film war nicht super, aber er ging.
فیلم عالی نبود، اما قابل قبول بود.
Das Essen geht, aber ich habe schon Besseres gegessen.
غذا می‌رود، اما من قبلاً بهتر خورده‌ام.
16

فراتر از حد بودن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Die Kosten gehen über mein Budget.
هزینه‌ها از بودجه من فراتر می‌روند.
Das Projekt geht über das normale Maß hinaus.
پروژه از مقیاس عادی فراتر می‌رود.
17

موضوع سر چیزی بودن, مسئله سر چیزی بودن، راجع به چیزی بودن، مطرح بودن

gehen definition and meaning
example
مثال‌ها
Worum geht es in dem Film?
فیلم درباره چه می‌رود؟
Es geht um deine Zukunft.
موضوع درباره آینده تو است.
18

پیش رفتن, کار کردن

example
مثال‌ها
Mein Handy geht nicht mehr.
تلفن من دیگر کار نمی‌کند.
Die Uhr geht genau.
ساعت کار می‌کند دقیق.
19

گذشتن, سپری شدن

example
مثال‌ها
Die Ferien gehen immer viel zu schnell vorbei.
تعطیلات همیشه خیلی سریع می‌گذرد.
Zwei Stunden gingen vorbei, ohne dass jemand etwas sagte.
دو ساعت گذشت و هیچ کس چیزی نگفت.
20

بی‌اجازه استفاده کردن, بی‌اجازه سر چیزی رفتن

example
مثال‌ها
Er geht immer an meinen Stift.
او همیشه خودکار من را بدون اجازه برمی‌دارد.
Warum gehst du an mein Auto?
چرا به ماشین من می‌روی ؟
21

حرکت کردن, رفتن

example
مثال‌ها
Das Auto geht langsam die Straße entlang.
ماشین به آرامی در طول خیابان حرکت می‌کند.
Er geht jeden Tag zur Arbeit.
او هر روز به سر کار می‌رود.
22

حجم گرفتن

example
مثال‌ها
Der Teig geht im Ofen.
خمیر در فر پف می‌کند.
Der Schwamm geht im Wasser schnell.
اسفنج در آب به سرعت منبسط می‌شود.
23

اتفاق افتادن

example
مثال‌ها
Was geht hier eigentlich vor?
واقعاً اینجا چه می‌گذرد؟
In dem Haus geht etwas Seltsames vor.
چیز عجیبی در آن خانه در حال رخ دادن است.
LanGeek
دانلود برنامه
langeek application

Download Mobile App

stars

app store