جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
voir
01
دیدن, مشاهده کردن
مثالها
Je vois un oiseau dans le jardin.
من یک پرنده را در باغ میبینم.
Tu as vu ce film hier soir ?
آیا دیشب آن فیلم را دیدید؟
02
همدیگر را دیدن, باهم ملاقات کردن
مثالها
Nous nous voyons souvent le week - end.
ما اغلب آخر هفتهها همدیگر را میبینیم.
Ils se voient pour discuter du projet.
دیدار میکنند برای بحث درباره پروژه.
03
متوجه شدن, فهمیدن
مثالها
Je vois ce que tu veux dire.
من میبینم منظور تو چیست.
Tu vois le problème maintenant ?
میبینی مشکل را الان؟
04
تصور کردن, فکر کردن، گمان کردن
مثالها
Je me vois réussir dans ce métier.
من خودم را در این حرفه موفق میبینم.
Elle se voit vivre à l' étranger un jour.
او خودش را میبیند که روزی در خارج از کشور زندگی میکند.
05
اطمینان حاصل کردن, مطمئن ساختن، تضمین کردن
مثالها
Je vais voir si la porte est bien fermée.
من میروم ببینم که در به خوبی بسته است یا نه.
Peux - tu voir que tout est prêt pour la réunion ?
آیا میتوانی ببینی که همه چیز برای جلسه آماده است؟
06
معلوم بودن, مشخص بودن، دیده شدن
مثالها
Les progrès se voient clairement dans ses résultats.
پیشرفتها به وضوح در نتایج او دیده میشود.
Ce problème se voit à première vue.
این مشکل در نگاه اول دیده میشود.
07
پیش آمدن, اتفاق افتادن
مثالها
Il s' est vu refuser l' entrée sans explication.
او دید که بدون توضیح از ورودش جلوگیری شد.
Elle s' est vue obligée de démissionner.
او خود را مجبور به استعفا دید.
08
خود را دیدن
مثالها
Je me vois dans le miroir chaque matin.
من هر صبح خودم را در آینه میبینم.
Elle se voit dans la vitrine du magasin.
او خودش را در ویترین مغازه میبیند.
09
(در مورد چیزی) نظری داشتن, دیدن
مثالها
Je vois quelqu' un de très intelligent.
میبینم یک فرد بسیار باهوش را.
Elle voit ce projet d' un bon œil.
او این پروژه را با چشم مثبت میبیند.
10
خود را (در حالتی یا وضعیتی) احساس کردن, حس کردن، در (شرایطی) بودن
مثالها
Je me vois fatigué après cette longue journée.
پس از این روز طولانی، خودم را خسته میبینم.
Elle se voit heureuse dans ce nouveau travail.
او خود را در این کار جدید خوشحال میبیند.



























