جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
retenir
01
نگهداشتن
مثالها
Elle retient ses larmes avec difficulté.
او با دشواری اشکهایش را نگه میدارد.
Ce réservoir retient l' eau de pluie.
این مخزن آب باران را نگه میدارد.
02
کسر کردن, کم کردن
مثالها
L' employeur retient les impôts sur le salaire.
کارفرما مالیاتها را از حقوق کسر میکند.
La banque a retenu des frais pour le virement.
بانک برای انتقال وجه کسر کرد.
03
جلب کردن (توجه و ...)
مثالها
Ce film retient l' attention du spectateur du début à la fin.
این فیلم توجه بیننده را از ابتدا تا انتها نگه میدارد.
Sa beauté retient tous les regards.
زیبایی او تمام نگاهها را نگه میدارد.
04
رزرو کردن
مثالها
J' ai retenu une table au restaurant pour 20h.
من یک میز در رستوران برای ساعت 20 رزرو کردم.
Elle a retenu sa chambre d' hôtel il y a un mois.
او یک ماه پیش اتاق هتلش را رزرو کرد.
05
جلوی (کسی یا چیزی) را گرفتن, نگهداشتن
مثالها
La police a retenu les manifestants pour éviter des débordements.
پلیس معترضان را نگه داشت تا از آشوب جلوگیری کند.
Il a retenu la porte pour que le vent ne la ferme pas.
او در را نگه داشت تا باد آن را نبندد.
06
بند کردن, سد کردن، جلوی (چیزی) را نگهداشتن
مثالها
Le barrage retient les eaux du fleuve.
سد آب رودخانه را نگه میدارد.
Cette vanne retient le gaz dans la canalisation.
این شیر گاز را در خط لوله نگه میدارد.
07
به خاطر سپردن, حفظ کردن، به یاد آوردن
مثالها
J' ai du mal à retenir les dates historiques.
من در به خاطر سپردن تاریخهای تاریخی مشکل دارم.
Elle a retenu tous les numéros de téléphone par cœur.
او همه شمارههای تلفن را از بر نگه داشت.
08
پذیرفتن
مثالها
Le comité a retenu sa candidature.
کمیته درخواست او را پذیرفت.
Nous avons retenu votre proposition de projet.
ما پیشنهاد پروژه شما را پذیرفتیم.
09
خود را بند کردن, خود را چسباندن
مثالها
Il s' est retenu à la corde pour ne pas tomber.
او برای اینکه نیفتد به طناب چسبید.
Elle s' est retenue à la barrière pendant la tempête.
او در طول طوفان به نرده چسبید.
10
جلوی خود را گرفتن
مثالها
Il s' est retenu de crier pendant la réunion.
او در طول جلسه از فریاد زدن خودداری کرد.
Elle s' est retenue de pleurer devant ses collègues.
او جلوی گریه کردن در مقابل همکارانش را گرفت.



























