جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
manquer
01
دلتنگ شدن, دلتنگ بودن
مثالها
Elle me manque beaucoup quand elle est loin.
وقتی او دور است، من خیلی دلتنگش میشوم.
Je commence à manquer mes amis de l' enfance.
من شروع به دلتنگی برای دوستان دوران کودکیام کردهام.
02
کم بودن, کم داشتن، نداشتن
مثالها
Il manque de temps pour finir son travail.
او کمبود زمان برای تمام کردن کارش دارد.
Cette recette manque de sel.
این دستور فاقد نمک است.
03
از دست دادن
مثالها
Elle a manqué l' occasion de parler au directeur.
او فرصت صحبت با مدیر را از دست داد.
Il a manqué plusieurs rendez-vous importants.
او چندین قرار مهم را از دست داد.
04
جا ماندن (از)
مثالها
Il a manqué le train ce matin.
او امروز صبح قطار را از دست داد.
Elle a manqué la balle lors du match.
او در طول مسابقه توپ را از دست داد.
05
به هدف نزدن, برخورد نکردن، خطا رفتن
مثالها
Il a manqué la cible lors du tir à l' arc.
او در تیراندازی با کمان هدف را از دست داد.
Elle a manqué son objectif de vente ce mois - ci.
او از دست داد هدف فروش خود را در این ماه.



























