جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le jeu
[gender: masculine]
01
تفریح, سرگرمی، بازی
مثالها
Ce jeu est très populaire chez les enfants.
این بازی در بین کودکان بسیار محبوب است.
Ils ont passé l' après-midi à jouer à des jeux de société.
آنها بعد از ظهر را به بازی بازیهای رومیزی گذراندند.
02
بازی, مسابقه
مثالها
Le jeu s' est terminé par une égalité.
بازی با تساوی به پایان رسید.
Il a marqué trois points pendant le jeu.
او در طول بازی سه امتیاز به دست آورد.
03
بازیگری, ایفای نقش، بازی
مثالها
Son jeu dans ce film est remarquable.
بازی او در این فیلم قابل توجه است.
Le jeu de l' actrice a beaucoup touché le public.
بازی بازیگر بسیار تماشاگران را تحت تأثیر قرار داد.
04
طرز نواختن, اجرا
مثالها
Son jeu au piano est très expressif.
شیوه نوازندگی پیانوی او بسیار بیانگر است.
Le jeu de la violoniste est fluide et précis.
بازی نوازنده ویولن روان و دقیق است.
05
قمار, قماربازی
مثالها
Le jeu peut causer de graves problèmes financiers.
قمار میتواند مشکلات مالی جدی ایجاد کند.
Il a perdu beaucoup d' argent au jeu.
او در بازی پول زیادی از دست داد.
06
زمین بازی, زمین مسابقه، زمین
مثالها
Les joueurs sont déjà sur le jeu.
بازیکنان در حال حاضر در زمین هستند.
Le jeu était boueux à cause de la pluie.
زمین بازی به دلیل باران گلی بود.
07
دست (بازی، مسابقه), دور، گیم
مثالها
Il a gagné le premier jeu de la partie.
او اولین بازی مسابقه را برد.
Ce jeu de cartes se joue en plusieurs jeux.
این بازی کارتی در چند بازی انجام میشود.
08
نحوه بازی, بازی
مثالها
Le jeu était lent au début mais s' est accéléré ensuite.
بازی در ابتدا کند بود اما بعداً سرعت گرفت.
Le jeu de cette équipe est très offensif.
بازی این تیم بسیار تهاجمی است.
09
حرکت
مثالها
Il y a trop de jeu dans cette pièce mécanique.
در این قطعه مکانیکی لقی زیادی وجود دارد.
Le jeu de la pédale doit être ajusté.
لقی پدال باید تنظیم شود.



























