جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'histoire
[gender: feminine]
01
تاریخ, تاریخچه
مثالها
Il adore apprendre l' histoire des civilisations anciennes.
او عاشق یادگیری تاریخ تمدنهای باستانی است.
L' histoire de ce pays est très riche..
تاریخ این کشور بسیار غنی است.
02
داستان, قصه، حکایت
مثالها
Les enfants écoutent une histoire avant de dormir.
کودکان قبل از خواب به یک داستان گوش میدهند.
Cette histoire parle d' un roi et d' un dragon.
این داستان درباره یک پادشاه و یک اژدها است.
03
دردسر, جار و جنجال، قیل و قال، آشوب
مثالها
C' est encore une histoire pour rien.
داستان باز هم یک داستان برای هیچ است.
Je ne veux pas d' histoire avec la police.
من داستان با پلیس نمیخواهم.
04
داستان زندگی, روایت زندگینامه
مثالها
L' histoire de sa vie est très inspirante.
داستان زندگی او بسیار الهامبخش است.
Elle a écrit l' histoire de son grand-père.
او داستان پدربزرگش را نوشت.
05
دروغ, ساختگی
مثالها
Il a raconté une histoire pour éviter les problèmes.
او یک داستان تعریف کرد تا از مشکلات اجتناب کند.
Ne crois pas cette histoire, c' est faux.
این داستان را باور نکن، اشتباه است.
06
درس تاریخ, رشته تاریخ
مثالها
Je dois réviser pour mon examen d' histoire.
من باید برای امتحان تاریخ خود درس بخوانم.
L' histoire est ma matière préférée à l' école.
تاریخ درس مورد علاقه من در مدرسه است.
07
ماجرا, خاطره، واقعه
مثالها
Il m' a raconté une drôle d' histoire qui lui est arrivée hier.
او یک داستان خندهدار را که دیروز برایش اتفاق افتاده بود برایم تعریف کرد.
Cette histoire m' est arrivée pendant les vacances.
این داستان در تعطیلات برای من اتفاق افتاد.



























