جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
engager
01
استخدام کردن, به کار گرفتن
مثالها
L' entreprise engage un nouveau secrétaire.
شرکت یک منشی جدید استخدام میکند.
Elle a été engagée comme ingénieure.
او به عنوان مهندس استخدام شد.
02
متهعد کردن
مثالها
Ce contrat engage l' entreprise à fournir les produits dans les délais.
این قرارداد شرکت را متعهد میکند تا محصولات را در مهلتهای مقرر ارائه دهد.
Il s' est engagé à respecter les règles du projet.
او متعهد شد که قوانین پروژه را رعایت کند.
03
تشویق کردن, تحریک کردن
مثالها
Le professeur a engagé les élèves à participer davantage.
معلم دانشآموزان را به مشارکت بیشتر تشویق کرد.
Cette situation engage les citoyens à réfléchir sur leurs choix.
این وضعیت شهروندان را متعهد میکند تا در مورد انتخابهای خود بیندیشند.
04
متعهد شدن, تعهد دادن
مثالها
Je m' engage à respecter les règles.
من متعهد میشوم که قوانین را رعایت کنم.
Elle s' engage dans une association caritative.
او در یک انجمن خیریه مشغول میشود.
05
مبارزه کردن (برای، به نفع), پویش برگزار کردن
مثالها
Elle s' engage pour les droits des enfants.
او برای حقوق کودکان مبارزه میکند.
Il s' engage à protéger l' environnement.
او متعهد میشود که از محیط زیست محافظت کند.
06
شروع به کار کردن, استخدام شدن
مثالها
Il s' engage dans l' entreprise dès lundi.
او از دوشنبه در شرکت کار را شروع میکند.
Elle s' engage comme enseignante à l' école locale.
او به عنوان معلم در مدرسه محلی استخدام میشود.
07
وارد کردن, فرو کردن
مثالها
Il a engagé la clé dans la serrure.
او کلید را در قفل قرار داد.
Elle a engagé sa main dans la poche pour chercher son téléphone.
او دستش را در جیبش فرو کرد تا تلفنش را پیدا کند.
08
شروع شدن
مثالها
Le projet s' engage cette semaine avec les premières réunions.
پروژه این هفته با اولین جلسات آغاز میشود.
La saison des pluies s' engage tôt cette année.
فصل بارانی امسال زود آغاز میشود.



























