جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
enfoncer
01
شکستن (در و پنجره)
مثالها
Les voleurs ont enfoncé la porte d' entrée.
دزدها در ورودی را شکستند.
La tempête a enfoncé la fenêtre du grenier.
طوفان پنجره اتاق زیر شیروانی را شکست.
02
شکست دادن, مغلوب کردن
مثالها
Notre équipe a enfoncé l' adversaire 5 - 0.
تیم ما حریف را 5-0 درهم کوبید.
Cette révélation a enfoncé sa réputation.
این افشاگری، اعتبار او را در هم کوبید.
03
فرو کردن, فرو بردن
مثالها
Il enfonce le clou avec un marteau.
او میخ را با یک چکش میکوبد.
J' ai enfoncé le pieu dans le sol.
من میخ را در زمین فرو کردم.



























