جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
fixer
01
زل زدن, خیره شدن
مثالها
Il fixe le tableau avec attention.
او با دقت به نقاشی خیره میشود.
Ne me fixe pas comme ça.
اینطور به من خیره نشو.
02
تعیین کردن, مشخص کردن
مثالها
Nous devons fixer une date pour la réunion.
ما باید یک تاریخ برای جلسه تعیین کنیم.
Le professeur fixe les règles en classe.
معلم قوانین را در کلاس تعیین میکند.
03
سکنی گزیدن, اقامت کردن، ساکن شدن
مثالها
Ils ont décidé de se fixer en France.
آنها تصمیم گرفتند در فرانسه ساکن شوند.
Après des années de voyage, elle s' est fixée à Paris.
پس از سالها سفر، او در پاریس ساکن شد.
04
محکم کردن
مثالها
Fixez bien les étagères au mur.
قفسهها را محکم به دیوار ثابت کنید.
Il faut fixer le cadre avec des clous.
باید قاب را با میخ محکم کنید.
05
برای خود تعیین کردن
مثالها
Elle s' est fixé des objectifs ambitieux cette année.
او امسال برای خودش اهداف بلندپروازانهای تعیین کرد.
Nous devons nous fixer une date limite.
ما باید برای خودمان یک ضربالاجل تعیین کنیم.



























