جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
diriger
01
اداره کردن
مثالها
Mon père dirige une usine automobile.
پدرم یک کارخانه اتومبیلسازی را مدیریت میکند.
Elle dirige le département financier depuis cinq ans.
او پنج سال است که بخش مالی را مدیریت میکند.
02
رهبری کردن
مثالها
Le maestro dirige l' orchestre philharmonique.
مایسترو ارکستر فیلارمونیک را رهبری میکند.
Elle a dirigé la symphonie avec beaucoup d' émotion.
او سمفونی را با احساس زیادی رهبری کرد.
03
نظارت کردن (تحقیقات), مشاوره دادن
مثالها
Le guide nous a dirigés à travers la vieille ville.
راهنما ما را از میان شهر قدیمی هدایت کرد.
Dirigez les étudiants vers la bibliothèque.
دانشآموزان را به سمت کتابخانه هدایت کنید.
04
راندن, هدایت کردن
مثالها
Dirigez le volant doucement vers la droite.
فرمان را به آرامی به سمت راست هدایت کنید.
Le capitaine dirige le bateau vers le port.
کاپیتان قایق را به سمت بندر هدایت میکند.
05
نشانهگیری کردن, نشانه گرفتن، هدف گرفتن
مثالها
Il dirige son arme vers la cible.
او سلاح خود را به سمت هدف هدایت میکند.
Dirigez la caméra vers le podium.
دوربین را به سمت سکو هدایت کنید.
06
متوجه کردن, معطوف ساختن، متوجه ساختن
مثالها
Dirigez votre colère vers quelque chose de productif.
خشم خود را به سمت چیزی سازنده هدایت کنید.
Il dirige toute son attention sur ses études.
او تمام توجه خود را به تحصیلاتش معطوف میکند.
07
رفتن, به سمتی رفتن
مثالها
Nous nous dirigeons vers la sortie.
ما به سمت خروجی میرویم.
L' ours se dirigeait droit vers nous.
خرس مستقیماً به سمت ما حرکت میکرد.



























