جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
dire
01
گفتن
مثالها
Je te dis la vérité.
من حقیقت را به تو میگویم.
Elle dit toujours ce qu' elle pense.
او همیشه آنچه را که فکر میکند میگوید.
02
خواندن, قرائت کردن
مثالها
L' élève dit son poème devant la classe.
دانشآموز شعر خود را جلوی کلاس میخواند.
Le prêtre dit la messe chaque matin.
کشیش هر صبح مراسم عشای ربانی را میخواند.
03
فکر کردن, نظری (راجع به چیزی) داشتن
مثالها
Je dirais qu' il a raison.
میگویم که او درست میگوید.
Que dirais - tu de cette idée ?
در مورد این ایده چه میگویی؟
04
وانمود کردن, خود را (حالتی) جا زدن، خود را (حالتی) نشان دادن
مثالها
Il se dit expert en informatique.
او ادعا میکند که در محاسبات متخصص است.
Elle se dit artiste depuis peu.
او اخیراً خود را هنرمند مینامد.
05
نشان دادن, مشخص کردن
مثالها
Son regard dit toute la vérité.
نگاهش تمام حقیقت را میگوید.
Ce geste dit son affection.
این حرکت میگوید محبت او را.
06
جذاب بودن, جذب کردن، دوست داشتن
مثالها
Ce style de musique me dit beaucoup.
این سبک موسیقی میگوید به من خیلی چیزها.
Ce film ne me dit rien.
این فیلم چیزی به من نمیگوید.
07
پیش خود گفتن, پیش خود فکر کردن
مثالها
Je me suis dit qu' il valait mieux partir tôt.
به خودم گفتم که بهتر است زودتر بروم.
Elle se dit qu' elle réussira un jour.
او به خودش میگوید که یک روز موفق خواهد شد.
08
گفته شدن
مثالها
Il se dit que la réunion sera annulée.
گفته میشود که جلسه لغو خواهد شد.
Il se dit beaucoup de choses sur ce projet.
چیزهای زیادی گفته میشود درباره این پروژه.
Le dire
[gender: masculine]
01
گفته, حرف، قول
مثالها
Son dire est toujours réfléchi et précis.
گفتهاش همیشه متفکرانه و دقیق است.
Le dire du professeur a été entendu par tous les élèves.
گفته معلم توسط همه دانشآموزان شنیده شد.



























