جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to impregnate
01
اشباع کردن, آغشته کردن
to completely fill something with a substance
Transitive: to impregnate sth with specific materials
مثالها
The woodworker carefully impregnated the oak boards with linseed oil to enhance their natural luster and durability.
نجار با دقت تختههای بلوط را با روغن بزرک آغشته کرد تا درخشش طبیعی و دوام آنها را افزایش دهد.
The chef chose to impregnate the lamb with a mixture of garlic, rosemary, and lemon zest to infuse it with flavor before roasting.
سرآشپز تصمیم گرفت بره را با مخلوطی از سیر، رزماری و پوست لیمو آغشته کند تا قبل از کباب کردن، طعم دار شود.
02
بارور کردن, آغشته کردن
to fertilize an egg and make it capable of developing into an embryo
Transitive: to impregnate an egg
مثالها
The fertility clinic offers various treatments to assist couples struggling to conceive, including methods to artificially impregnate the egg.
کلینیک باروری درمانهای مختلفی را برای کمک به زوجهایی که در بارداری مشکل دارند ارائه میدهد، از جمله روشهایی برای بارور کردن مصنوعی تخمک.
In many species of fish, external fertilization occurs when males release sperm into the water to impregnate eggs released by females.
در بسیاری از گونههای ماهی، لقاح خارجی زمانی اتفاق میافتد که نرها اسپرم را در آب رها میکنند تا تخمهای رها شده توسط مادهها را بارور کنند.
03
آبستن کردن, لقاح کردن
to fertilize a woman's egg with sperm, resulting in pregnancy
Transitive: to impregnate a woman
مثالها
The doctor confirmed that the fertility treatment had successfully impregnated the woman.
پزشک تأیید کرد که درمان ناباروری با موفقیت زن را باردار کرده است.
The reproductive specialist discussed various options for impregnating the woman through artificial insemination.
متخصص باروری گزینههای مختلفی را برای باردار کردن زن از طریق تلقیح مصنوعی مورد بحث قرار داد.
04
القا کردن, تلقین کردن
to fill something with a particular feeling or quality
Transitive: to impregnate sth with a feeling or quality
مثالها
The artist 's paintings were impregnated with a sense of melancholy, reflecting his inner emotional struggles.
نقاشیهای هنرمند با احساسی از اندوه آغشته بودند، که بازتابی از کشمکشهای عاطفی درونی او بود.
The poet 's words were impregnated with profound wisdom.
کلمات شاعر با خرد عمیق آغشته شده بود.
درخت واژگانی
impregnation
impregnate
