جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
mener
01
بردن
مثالها
Il mène ses amis au musée.
او دوستانش را به موزه میبرد.
Le guide mène les touristes à travers la ville.
هدایت میکند گردشگران را در شهر.
02
منتهی شدن
مثالها
Ce chemin mène à la plage.
این مسیر به ساحل منتهی میشود.
Ses choix mènent souvent à des problèmes.
انتخابهای او اغلب منجر به مشکلات میشود.
03
پیش بردن, هدایت کردن، رهبری کردن، اداره کردن
مثالها
Elle mène une discussion animée.
رهبری میکند یک بحث پرشور را.
Ils mènent des recherches scientifiques.
انجام میدهند تحقیقات علمی.
04
جلو افتادن (ورزش), در نتیجه پیش افتادن
مثالها
L' équipe mène 2 à 0 à la mi-temps.
تیم در نیمهوقت ۲-۰ پیش است.
Il mène la course depuis le début.
او از ابتدا مسابقه را پیش میبرد.
05
رسم کردن (هندسه)
مثالها
L' élève mène un segment entre deux points.
دانشآموز یک پارهخط بین دو نقطه میکشد.
Le professeur demande de mener une droite perpendiculaire.
معلم میخواهد یک خط عمود ترسیم کند.



























