جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
façonner
01
شکل دادن
مثالها
Le sculpteur façonne une statue en marbre.
مجسمهساز یک مجسمه مرمری را شکل میدهد.
Elle façonne la pâte pour faire des biscuits.
شکل میدهد خمیر را برای درست کردن کوکیها.
02
ساختن, درست کردن
مثالها
Il façonne une maquette pour présenter son projet.
او برای ارائه پروژهاش یک ماکت شکل میدهد.
Elle façonne une entreprise à partir de zéro.
شکل میدهد یک شرکت را از ابتدا.
03
تربیت کردن, پروردن، بار آوردن
مثالها
L' éducation façonne la personnalité des enfants.
آموزش و پرورش شخصیت کودکان را شکل میدهد.
Ses expériences ont façonné son point de vue sur la vie.
تجربیات او شکل دادهاند به دیدگاهش نسبت به زندگی.



























