جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
lurid
01
زننده و موحش, مستهجن
shocking or sensational, especially in a gruesome or vulgar way
مثالها
The lurid revelations of sexual misconduct by a prominent politician led to widespread outrage and calls for resignation, highlighting a profound breach of ethical conduct.
افشاگریهای زشت از سوءرفتار جنسی یک سیاستمدار برجسته به خشم گسترده و درخواستها برای استعفا منجر شد، که نقض عمیقی از رفتار اخلاقی را برجسته میکند.
The lurid details of the corruption scandal implicated several high-ranking officials in the government, sparking public outcry and demands for ethical accountability.
جزئیات تکاندهنده رسوایی فساد چندین مقام عالیرتبه دولت را درگیر کرد و باعث خشم عمومی و درخواستهایی برای پاسخگویی اخلاقی شد.
02
خشن, درنده، وحشی
depicted in a violent manner, emphasizing the extreme nature of violence or brutality
مثالها
The documentary presented lurid images of animal cruelty in slaughterhouses, shocking viewers with the brutality of the meat industry.
مستند تصاویر هولناکی از خشونت علیه حیوانات در کشتارگاهها ارائه داد، که بینندگان را با وحشیگری صنعت گوشت شوکه کرد.
The crime scene photos revealed lurid evidence of the serial killer's savagery, with bloodstains and dismembered limbs strewn across the room.
عکسهای صحنه جرم شواهد هولناکی از وحشیگری قاتل زنجیرهای را نشان داد، با لکههای خون و اندامهای قطعهقطعه شده که در سراسر اتاق پخش شده بود.
03
زننده (رنگ), درخشان
too bright in color, in a way that is not pleasant
مثالها
The poster used lurid colors that hurt the eyes.
پوستر از رنگهای تند استفاده کرده بود که چشم را آزار میداد.
She wore a lurid dress that clashed with the background.
او یک لباس زننده پوشیده بود که با پسزمینه ناهماهنگ بود.
04
رنگ پریده, زرد
pale in a shocking or unnatural way
مثالها
He looked lurid after hearing the terrible news.
او بعد از شنیدن خبر وحشتناک رنگپریده به نظر میرسید.
The victim 's lurid face revealed his suffering.
چهره رنگپریده قربانی رنج او را آشکار کرد.
درخت واژگانی
luridly
luridness
lurid
