جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
frapper
01
زدن, کتک زدن
مثالها
Le boxeur frappe son adversaire au visage.
بوکسور حریفش را در صورت میزند.
La foudre a frappé l' arbre pendant l' orage.
رعد و برق در طول طوفان درخت را زد.
02
شگفتزده کردن, متحیر کردن، متعجب کردن
مثالها
Ce spectacle m' a frappé.
این نمایش مرا شگفتزده کرد.
La beauté du paysage a frappé les touristes.
زیبایی منظر شگفتزده کرد گردشگران را.
03
زدن (بر در، تخته و...), کوفتن، ضربه زدن
مثالها
Il frappe à la porte avant d' entrer.
قبل از ورود در را میکوبد.
Elle frappe doucement à la fenêtre pour attirer mon attention.
او برای جلب توجه من به آرامی به پنجره میکوبد.
04
زدن (فوتبال)
مثالها
Il frappe le ballon très fort pendant le match.
او در طول مسابقه توپ را خیلی محکم میزند.
Elle frappe le ballon avec précision pour marquer un but.
او توپ را با دقت میزند تا گل بزند.
05
نگران شدن, مضطرب شدن
مثالها
Il se frappe pour ses examens.
نگران است برای امتحاناتش.
Elle se frappe de l' avenir de ses enfants.
او نگران آینده فرزندانش میشود.
06
برخورد کردن, خوردن
مثالها
Il a frappé quelqu' un dans la rue.
او در خیابان به کسی ضربه زد.
Elle a frappé quelqu' un par accident en fermant la porte.
او به طور تصادفی هنگام بستن در به کسی برخورد کرد.
07
تحت تأثیر قرار دادن (در اثر بیماری), زمینگیر کردن، افلیج کردن
مثالها
La grippe a frappé plusieurs habitants.
آنفولانزا چند ساکن را تحت تأثیر قرار داد.
Cette maladie frappe les enfants plus souvent.
این بیماری کودکان را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد.
08
اثر داشتن بر (اداری و حقوقی), تأثیر داشتن بر
مثالها
Cette loi frappe toutes les entreprises.
این قانون همه شرکتها را تحت تأثیر قرار میدهد.
La décision du juge frappe la société immédiatement.
تصمیم قاضی بلافاصله جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد.



























