جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La pièce
[gender: feminine]
01
اتاق, بخش، فضا، (پنج، شش...) خوابه
مثالها
Cette maison a cinq pièces.
این خانه پنج اتاق دارد.
Je travaille dans la pièce au fond du couloir.
من در اتاق انتهای راهرو کار میکنم.
02
نمایش, نمایشنامه (تئاتر)
مثالها
Nous allons voir une pièce ce soir au théâtre.
امشب ما میرویم یک نمایش در تئاتر ببینیم.
Il a écrit une pièce en trois actes.
او یک نمایشنامه در سه پرده نوشت.
03
سکه
مثالها
Il a mis une pièce dans la machine à café.
او یک سکه در دستگاه قهوهساز انداخت.
Cette pièce de deux euros est toute neuve.
این سکه دو یورویی کاملاً نو است.
04
مدرک, سند
مثالها
Il faut fournir une pièce d' identité.
باید یک سند هویت ارائه دهید.
La police a saisi plusieurs pièces à conviction.
پلیس چندین قطعه مدرک را توقیف کرد.
05
واحد, تک، هر کدام
مثالها
J' ai acheté trois pièces de ce tissu.
من سه قطعه از این پارچه خریدم.
Chaque pièce du puzzle est importante.
هر قطعه از پازل مهم است.
06
وصله (لباس), پینه
مثالها
Elle a cousu une pièce sur son pantalon troué.
او یک تکه پارچه روی شلوار پارهاش دوخت.
Cette veste a plusieurs pièces aux coudes.
این کت چندین تکه روی آرنجها دارد.
07
رأس, نوک، سر
مثالها
La pièce du tournevis est cassée.
نوک پیچگوشتی شکسته است.
Elle a coupé la pièce du pain la plus croustillante.
او تکه نان تردتر را برید.



























