جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pivoter
01
به دور محوری چرخیدن
مثالها
Le danseur pivote sur un pied.
رقاص روی یک پا میچرخد.
La porte pivote facilement sur ses gonds.
در به راحتی روی لولای خود میچرخد.
02
چرخیدن (به دور خود)
مثالها
Elle se pivote pour regarder l' écran derrière elle.
او میچرخد تا به صفحه پشت سرش نگاه کند.
Il se pivote rapidement pour éviter le ballon.
او به سرعت میچرخد تا از توپ اجتناب کند.



























