جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
werfen
[past form: warf]
01
پرتاب کردن, انداختن
مثالها
Er wirft den Ball zu seinem Freund.
او توپ را به دوستش پرتاب میکند.
Der Dieb warf das Handy über die Mauer.
دزد تلفن را از روی دیوار پرتاب کرد.
02
تاب برداشتن
مثالها
Die Holztür hat sich geworfen und schließt nicht mehr richtig.
درب چوبی کج شده و دیگر به درستی بسته نمیشود.
Bei dieser Hitze wirft sich der Bilderrahmen.
تغییر شکل دادن در این گرما، قاب عکس.
03
آوردن
مثالها
Er warf eine Frage in die Runde.
او یک سوال را در بحث پرتاب کرد.
Sie warf die Idee während des Meetings auf.
او ایده را در طول جلسه پرتاب کرد.
04
زاییدن, به دنیا آوردن
مثالها
Unsere Katze hat gestern drei Kätzchen geworfen.
گربه ما دیروز سه بچه گربه به دنیا آورد.
Unsere Hündin hat fünf Welpen geworfen.
سگ ما پنج توله زایید.
05
خود را پرت کردن, انداختن، افتادن
مثالها
Der Tiger warf sich auf die Beute.
ببر حمله کرد به شکارش.
Die Katze warf sich auf die Maus.
پرتاب کردن خود روی موش، گربه حمله کرد.



























