جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ratisser
01
با شنکش کشیدن, با شنکش جمع کردن
مثالها
Je dois ratisser les feuilles mortes dans le jardin.
من باید برگهای مرده را در باغ جارو کنم.
Il ratisse le sable pour égaliser le terrain de jeu.
او شن را میروبد تا زمین بازی را صاف کند.
02
محلهپویی کردن, به خانه مردم رفتن و برای گرفتن رای صحبت کردن
مثالها
Les candidats ont ratissé tout le quartier avant les élections.
کاندیداها کل محله را قبل از انتخابات جستجو کردند.
Nous devons ratisser ces immeubles pour convaincre les indécis.
ما باید در این ساختمانها خانه به خانه تبلیغات انتخاباتی کنیم تا افراد مردد را متقاعد کنیم.
03
تجسس کردن, (جایی را) زیر و رو کردن
مثالها
La police a ratissé la forêt à la recherche du suspect.
پلیس برای یافتن مظنون، جنگل را جستجو کرد.
Nous avons ratissé tout l' appartement pour trouver les clés.
ما کل آپارتمان را برای یافتن کلیدها گَردیدیم.



























