جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
rattraper
01
گرفتن, رسیدن به
مثالها
Il court vite pour rattraper le bus.
او سریع میدود تا به اتوبوس برسد.
J' ai rattrapé mon retard en travaillant plus.
من با کار بیشتر، تأخیرم را جبران کردم.
02
جبران کردن
مثالها
Il travaille tard pour rattraper son retard.
او دیر کار میکند تا جبران تأخیرش کند.
Elle essaie de rattraper le temps perdu avec ses enfants.
او سعی میکند زمان از دست رفته را با فرزندانش جبران کند.



























