جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le rayon
[gender: masculine]
01
غرفه (فروشگاه)
مثالها
Je cherche le rayon des produits laitiers.
من دنبال پرتو محصولات لبنی هستم.
Le rayon des livres est au fond du magasin.
بخش کتابها در انتهای فروشگاه قرار دارد.
02
پرتو, شعاع
مثالها
Le rayon du soleil traverse la fenêtre.
پرتو خورشید از پنجره میگذرد.
Un rayon laser peut être très précis.
یک پرتو لیزر میتواند بسیار دقیق باشد.
03
شعاع (دایره)
مثالها
Le rayon du cercle mesure cinq centimètres.
شعاع دایره پنج سانتیمتر اندازهگیری میکند.
Pour calculer l' aire, il faut connaître le rayon.
برای محاسبه مساحت، باید شعاع را بدانید.
04
قفسه, طبقه
مثالها
Les livres sont rangés sur le rayon en bois.
کتابها روی قفسه چوبی چیده شدهاند.
Il a pris un produit sur le rayon du supermarché.
او یک محصول از قفسه سوپرمارکت برداشت.
05
شانه عسل
مثالها
Les abeilles construisent un rayon pour stocker le miel.
زنبورها یک شانه عسل میسازند تا عسل را ذخیره کنند.
Le miel est extrait du rayon avec précaution.
عسل از شانه عسل با احتیاط استخراج میشود.



























