جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
croiser
01
قطع کردن, محل تلاقی داشتن (با چیزی)، رد شدن از
مثالها
La route croise la rivière ici.
جاده در اینجا رودخانه را قطع میکند.
Il a croisé le pont pour aller à l' autre rive.
او برای رفتن به سمت دیگر، پل را عبور کرد.
02
برخوردن, دیدن، ملاقات کردن
مثالها
J' ai croisé mon ami dans la rue ce matin.
من امروز صبح در خیابان با دوستم برخورد کردم.
Elle a croisé son professeur au marché.
او در بازار با معلمش روبرو شد.
03
(ضربدری) روی هم انداختن
مثالها
Elle croise les jambes en s' asseyant.
او هنگام نشستن پاهایش را روی هم میاندازد.
Il a croisé les bras devant sa poitrine.
او دستهایش را جلوی سینهاش به هم زد.
04
با هم جفت کردن (حیوانات)
مثالها
L' éleveur croise des chevaux pour améliorer la race.
پرورشدهنده برای بهبود نژاد، اسبها را تلاقی میدهد.
Ils ont croisé des chiens de différentes races.
آنها سگهای نژادهای مختلف را تلاقی دادند.
05
روی هم افتادن (لباس)
مثالها
Elle croise les bras devant sa poitrine.
او دستهایش را روی هم میاندازد جلوی سینهاش.
Le manteau croise sur le devant avec des boutons.
کت در جلو با دکمهها تقاطع میکند.
06
همدیگر را دیدن, یکدیگر را دیدن، به همدیگر برخورد کردن
مثالها
Nous nous sommes croisés dans la rue ce matin.
ما امروز صبح در خیابان دیدار کردیم.
Ils se sont croisés au marché.
آنها در بازار برخورد کردند.



























