croiser
Pronunciation
/kʀwaze/

word page title

croiser
01

قطع کردن, محل تلاقی داشتن (با چیزی)، رد شدن از

croiser definition and meaning
example
مثال‌ها
La route croise la rivière ici.
جاده در اینجا رودخانه را قطع می‌کند.
Il a croisé le pont pour aller à l' autre rive.
او برای رفتن به سمت دیگر، پل را عبور کرد.
02

برخوردن, دیدن، ملاقات کردن

croiser definition and meaning
example
مثال‌ها
J' ai croisé mon ami dans la rue ce matin.
من امروز صبح در خیابان با دوستم برخورد کردم.
Elle a croisé son professeur au marché.
او در بازار با معلمش روبرو شد.
03

(ضربدری) روی هم انداختن

croiser definition and meaning
example
مثال‌ها
Elle croise les jambes en s' asseyant.
او هنگام نشستن پاهایش را روی هم می‌اندازد.
Il a croisé les bras devant sa poitrine.
او دست‌هایش را جلوی سینه‌اش به هم زد.
04

با هم جفت کردن (حیوانات)

croiser definition and meaning
example
مثال‌ها
L' éleveur croise des chevaux pour améliorer la race.
پرورش‌دهنده برای بهبود نژاد، اسب‌ها را تلاقی می‌دهد.
Ils ont croisé des chiens de différentes races.
آنها سگ‌های نژادهای مختلف را تلاقی دادند.
05

روی هم افتادن (لباس)

example
مثال‌ها
Elle croise les bras devant sa poitrine.
او دست‌هایش را روی هم می‌اندازد جلوی سینه‌اش.
Le manteau croise sur le devant avec des boutons.
کت در جلو با دکمه‌ها تقاطع می‌کند.
06

همدیگر را دیدن, یکدیگر را دیدن، به همدیگر برخورد کردن

example
مثال‌ها
Nous nous sommes croisés dans la rue ce matin.
ما امروز صبح در خیابان دیدار کردیم.
Ils se sont croisés au marché.
آن‌ها در بازار برخورد کردند.
LanGeek
دانلود برنامه
langeek application

Download Mobile App

stars

app store