جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
plat
01
صاف, هموار، تخت
مثالها
La table est plate et stable.
میز صاف و پایدار است.
Ce terrain est plat et facile à marcher.
این زمین مسطح است و راه رفتن روی آن آسان است.
02
خستهکننده, معمولی
مثالها
Le film était plat, je me suis ennuyé.
فیلم کسلکننده بود، حوصلهام سر رفت.
Son discours était plat et sans passion.
سخنرانی او تخت و بدون شور بود.
03
بیمزه
مثالها
Cette soupe est trop plate, il faut plus d' épices.
این سوپ خیلی بیمزه است، به ادویه بیشتری نیاز دارد.
Le plat était plat, je n' ai pas aimé.
غذا بیمزه بود، من آن را دوست نداشتم.
04
چاپلوسانه, تملقآمیز
مثالها
Son sourire était trop plat pour être honnête.
لبخندش برای صادق بودن خیلی تخت بود.
Il a fait des compliments plats pour obtenir une faveur.
او تعاريف تظاهري داد تا لطفي دريافت كند.
Le plat
[gender: masculine]
01
غذا
مثالها
Ce plat est très délicieux.
این غذا بسیار خوشمزه است.
Le chef prépare un nouveau plat ce soir.
آشپز امشب یک غذا جدید آماده میکند.
02
ظرف, دیس
مثالها
Le plat est en céramique blanche.
بشقاب از سرامیک سفید ساخته شده است.
Elle a apporté un plat rempli de légumes.
او یک ظرف پر از سبزیجات آورد.
03
فرود صاف (شنا), فرود مستقیم
مثالها
Il a réussi un beau plat lors de la compétition.
او در مسابقه یک شیرجه تخت زیبا انجام داد.
Le plat demande beaucoup de contrôle et de précision.
مسطح به کنترل و دقت زیادی نیاز دارد.
04
کف (دست)
مثالها
Il a reçu le ballon dans le plat de la main.
او توپ را در کف دستش گرفت.
Le tatouage est sur le plat de sa main.
تاتو روی کف دست او است.



























