جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
planter
01
کاشتن
مثالها
Je vais planter des fleurs dans le jardin demain.
فردا در باغ گل میکارم.
Il faut planter les graines à 5 cm de profondeur.
باید بذرها را در عمق 5 سانتیمتری کاشت.
02
موفق نشدن, شکست خوردن
مثالها
Je me suis planté en répondant à la question.
من اشتباه کردم در پاسخ به سوال.
Il s' est planté complètement dans son calcul.
او کاملاً در محاسبهاش شکست خورد.
03
برپا کردن
مثالها
Ils vont planter la tente près de la rivière.
آنها قصد دارند چادر را نزدیک رودخانه نصب کنند.
On a planté le mât du drapeau ce matin.
ما نصب کردیم دیرک پرچم را امروز صبح.
