جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
apt
مثالها
The rainy weather was apt for staying indoors and reading.
هوای بارانی برای ماندن در خانه و خواندن مناسب بود.
Sarah 's organizational skills made her apt for the role of project manager.
مهارتهای سازمانی سارا او را مناسب برای نقش مدیر پروژه کرد.
مثالها
The apt student always had a clever remark ready in class.
دانش آموز مستعد همیشه در کلاس یک نظر هوشمندانه آماده داشت.
He was known for his apt humor, making everyone laugh with just a few words.
او به خاطر طنز سریع خود معروف بود، که با چند کلمه همه را میخنداند.
مثالها
She is apt to excel in mathematics due to her strong analytical skills.
او به دلیل مهارتهای تحلیلی قوی خود مستعد است در ریاضیات عالی عمل کند.
He is apt to forget things if he does n't write them down.
اگر چیزها را ننویسد، مستعد فراموش کردن آنهاست.
درخت واژگانی
aptly
aptness
inapt
apt



























