جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Stir-fry
01
گوشت و سبزیجات سرخشده
a dish prepared by quickly cooking ingredients in a hot pan while constantly stirring
مثالها
She made a delicious vegetable stir-fry for dinner.
او برای شام یک سرخ کردنی خوشمزه از سبزیجات درست کرد.
His favorite stir-fry includes chicken, broccoli, and bell peppers.
خوراک سرخکرده مورد علاقه او شامل مرغ، بروکلی و فلفل دلمهای میشود.
to stir-fry
01
تفت دادن و سرخ کردن (در روغن داغ)
to cook small pieces of meat or vegetables by constantly moving them around in very hot oil
Transitive: to stir-fry meat or vegetables
مثالها
Stir-fry the chicken and vegetables in a wok with sesame oil until they are tender-crisp.
تفت دادن مرغ و سبزیجات در یک ووک با روغن کنجد تا زمانی که نرم و ترد شوند.
She stir-fries tofu and bok choy in a skillet with soy sauce for a quick and healthy meal.
او توفو و بوک چوی را در یک تابه با سس سویا تفت میدهد تا یک وعده غذایی سریع و سالم داشته باشد.
