جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
verschlafen
01
خواب ماندن
مثالها
Ich habe heute Morgen verschlafen und den Bus verpasst.
من امروز صبح خواب ماندم و اتوبوس را از دست دادم.
Wenn du keinen Wecker stellst, wirst du bestimmt verschlafen.
اگر زنگ هشدار تنظیم نکنی، حتماً خواب میمانی.
02
خوابیدن, در خواب بودن
03
از دست دادن
verschlafen
01
خوابآلود, خوابآلوده
مثالها
Er sah am Morgen ganz verschlafen aus.
او صبح خیلی خوابآلود به نظر میرسید.
Mit verschlafenen Augen trank sie ihren Kaffee.
با چشمان خوابآلود، او قهوهاش را نوشید.



























